شعرهایم
شبای ترونه
چه روزای سختی ، دلم بی صدا بود
رفیق خیالم ، غمه لحظه ها بود
به حالم دل من ، چقد غصه میخورد
چقد چشم خیسم ، شبا گریه میشمرد
یه شب توی رویا ، صداتو شنیدم
به دنبال سایه ت ، رو ابرا دویدم
تا چشماتو دیدم ، دلم بی صدا رفت
منو جا گذاشتو ، باهات بی هوا رفت
نه گوشش به من بود ، نه حالم را فهمید
فقط رفت و انگار ، تمنا مو نشنید
به پای تو خوندم شبا مست و عاشق
ولی تو ندیدی ، نبودی تو لایق
دیگه دست من نیست ، بخوام با تو باشم
الهی که امشب از عشقت رها شم
ولی اشتباهه ، به تو دل سپردن
تو که دوری از این ، هوای دل من
تو گفتی میترسی ، که وابسته باشی
رسید لحظه ای که ، ازم خسته باشی
حالاکه میدونم ، دلت مال ما نیست
برو بی من اما ، غمت دیگه باقیست
شبای ترونه ، شبای بلندم
به یاد تو دارم ، به حالم میخندم
بخشش
منو ببخش که دائم٬ اشکتو در میارم
این روزا غرق گرین٬تموم کارو بارم
شرمنده مهربونم٬ اگر که بی اراده م
بابت غصه ای که ٬ به قلبت هدیه دادم
هدیه ی تو یه قلبه ٬ ساده و پاک و معصوم
هدیه ی من ترونه اس ٬ با واژه های مختوم
هدیه ی تو خوبیو ٬ هدیه ی من بدی بود
چشمای تو شبیه ٬ عشقی که دم زدی بود
وقتی تموم دنیام ٬ خط خطی میشه با غم
تو پای من میشینی ٬ همیشه مثه هم دم
اشک منو میخونی ٬ از لای هر ترونم
با همه ناسپاسیم ٬ شرمنده مهربونم
وقتی گلایه هامو ٬ هیچکی ورق نمیزد
تو بی گلایه موندی ٬ به پای این منه بد
منو ببخش که کارم ٬ فقط شده عذابت
عکسمو دیگه بردار ٬ از لای هر کتابت
نذار بمونه از من ٬ خاطره ای کنارت
به روم نیار که بودم ٬ یه روزی بی قرارت
آرزوی عشق
نمیخوام بگم اسیرم دوست ندارم که بدونی
آخه وقتی اینو میگم منو بیشتر میسوزونی
بر خلاف میلم اینبار سر رات پیدام نمیشه
وقتی پیشتم مداوم منو از خودت میرونی
شب و روز ترونه گفتم به امید با تو بودن
نمیخواستم که بفهمی دلمو کردی خزونی
نامه های عاشقونه م هیچ کدوم جواب نداشتن
خیلی محتاج نگاتم اما بهتره ندونی
حرفای روزای اول هیچ کدوم نمونده یادت
واسه من خیلی عجیبه تو همینی یا همونی
واسه من کویر خشک و واسه دیگرون بهاری
قطره ای هم نمیباری وقتی ابر آسمونی
آره من خلاف میلم میگیرم فاصله از تو
درس عبرت شده واسم نکنم دیگه جونی
یه چیزی میگه تو گوشم گوشه ی دل تو مردم
منو میکُشی با قهرت آخه تو چه جور میتونی
شایدم یه جای دیگه دلتو ازت گرفتن
یه عالم فاصله داری از روزای مهربونی
عشقت آزوی من بود مثه آرزوی پرواز
داری آرزوی عشقو از سر من میپرونی
حس بیداری
نگاه بیقرار شب پر از اشکای مهتابه
کجای جاده گم میشه نگاهی که نمیخوابه
دارم حس میکنم دردت عصای دست من میشه
دلم میخواد که تا آخر به تو قلبم بیاندیشه
چه لبخند غم انگیزی رو لبهام داره میشینه
چرا همیشه حرفای مسیر جاده غمگینه
نه من تردید و دوس دارم نه از رفتن پشیمونم
فقط خواستم بدونی که بدون تو دگرگونم
منم غمگینتر از اونم که حالم رو به را باشه
چرا باید مسیر ما هنوز از هم جدا باشه
به هر در میزنم شاید کمی آرومتر از این شم
میخوام اما نمیتونم به احساس تو بد بین شم
نگاه آخرت میگفت برای عاشقی دیره
دلم رو خوش به این کردم که اینم کار تقدیره
برای طول این رفتن دیگه نائی ندارم من
تموم خاطراتت رو باید اینجا بذارم من
خدایا حس بیداری یه وقتائی چقد خوبه
دارم دنیامو میشناسم با اینکه حالم آشوبه
چه پایانی ازین بهتر که درد عشقو فهمیدم
گذشتم رفتم و آخر به این دلشوره خندیدم
قضاوت
از توی چشمای ماتم بهتره اینو بخونی
که دیگه فرقی نداره بری یا پیشم بمونی
فرصت کمی نداشتی واسه اثبات حضورت
بوی دشمنی گرفته ذره ذره تار و پودت
وقتشه تموم شعرات توی دستام بشه پاره
دوست ندارم من کسی رو که یه کم دوسم نداره
تا حالا شنیدی میگن احترام متقابل
طبق این اصول جالب میکنم اسمتو باطل
منکه نزدیک تو میشم تو میری یه کم عقبتر
حالا که دور میشم از تو تو ازم دور بشی بهتر
از تو اون غرور سنگیت ساخته یه آدم سنگی
که براش فرقی نداره شعرای به این قشنگی
حالا زل زدی تو چشمام که منو کنی پشیمون
من دیگه دلی ندارم که به رحم بیادش آسون
زجر این فاصله هارو کم به خاطرت کشیدم
تو دیگه با این شرایط منو کردی نا امیدم
بذار دیگرون بیان و بینمون کنن قضاوت
منکه شاکیم ولیکن تو یه مجرمی به شدت
واسه ی به من رسیدن نداری دیگه تلاشی
تو هم انگار از خداته دلمو از هم بپاشی
شمع هر منزلی هستی یه چیزی بمونه یادت
روزای خوشی عزیزم نمیمونه آخه ثابت
واسه من دیگه نذاشتی دل خوش برای دیدار
من یه دل سپرده بودم اما تو نبودی دلدار
میگی میرم برو هیچکی جلو راتو نگرفته
حسرتت همیشگی نیست نهایت یکی دو هفته
تو ازون روزی که بودی بودنت نبودنت بود
من رعایتت میکردم قصدم عاقل شدنت بود
دیگه مردن اون روزائی که گرفتار تو بودم
اون شبا که ماتو مبهوت غرق افکار تو بودم
باز منو شرمنده کردی نه به یمن مهربونی
واسه اینکه ندونستم پای حرفات نمیمونی
نامه ۴
بنام اونکه دنیا رو بنا کرد
حساب زشتو از زیبا جدا کرد
سلام ای عشق من تنها وجودم
تموم لحظه هام یاد تو بودم
دیدم از من نمیگیری نشونی
نوشتم نامه ای با_ مهربونی
شاید آخر رسید روزی به دستت
فدای غربت چشمای مستت
نمیشد بیش ازین آشتفه باشم
میخواستم بازم از عشق گفته باشم
داره میریزه برگای چنارا
منم میمیرم این گوشه کنارا
شدن پژمرده گلهای تو پرپر
رسیدن آخرین روزای آذر
دیگه بی تو_ تو باغ و کوچه غوغاست
غروبا وقت قار قاره، کلاغاست
برات از شادیام میگم_ اگر بود
پس از تو حال من، آشفته تر بود
تو که رفتی زمونه پرپرم کرد
خیالت نازنین عاشقترم کرد
نشستم پای حرفائی که گفتی
چشام بارونه از روزی که رفتی
ابری تر از همیشه
مثه همیشه ابری_ ابری تر از همیشه
با خاطرات خوبت_ گریه بهونه میشه
کلافه میشم از غم_ سراغ گریه میرم
عکسای پاره مونو_ بازم بغل میگیرم
پنجره هارو تا ته و_ میکنم به بارون
ترونه میشه بغضم_ تو خلوت خیابون
بیا ببین که دردت_ بلای جونم شده
اینهمه گریه انگار_ به پای تو بیخوده
کی گفته بود عزیزم_ قصه ی ما وصاله؟
رسیدنه منو تو_ دیگه به هم محاله
راستی خودت میگفتی_ بدون من تمومی
چشمات که اهل رازن_ گفتن که بی دوومی
به یاد هر دروغت_ چشام دوباره خیسن
برای گریه کردن_ هنوز چشام حریصن
اما چرا آدما_ این همه ناسپاسن؟
خوب و بدو میفهمن_ عشقو نمی شناسن
قصه ی من
این صدای شیشه ی قلب منه
که با سنگ کینه ی تو میشکنه
نگا کن_ هنوزم ابرای نگات
با کویره دل من یه دشمنه
میخوام از قصه ی دیروز بگم
از بلای خانه مان سوز بگم
از منه شبیه بازنده ی عشق
ازتوی همیشه پیروز بگم
یه شبی تو آسمون ماه شدی
از من و عشق من آگاه شدی
من نگاهم به تو با حسرت بود
رو لب خسته ی من آه شدی
از قضا یه موقع مهتاب شدی
بی تفاوت به منو خواب شدی
از غمت اسیر و افسرده شدم
بی غم و غصه و شاداب شدی
مثله فانوس پر از نور شدی
ولی از ظلمت من دور شدی
نتونستی ببینی رنج منو
گفتی از دیدن من کور شدی
گفتم از عشق تو مجنون شدم
گفتی از فکر تو بیرون شدم
منه پر قیمت بازارِ وفا
چی شدش پیش تو ارزون شدم؟
چی بگم وقتی که بارون میشدی
از نگاه تشنه پنهون میشدی
کاش واسه دلخوشیه منم که بود
برای من کمی داغون میشدی
یادمه غروب پائیز شدی
از غم و گلایه لبریز شدی
برگای خزونیتو دادی به من
تا بگی دیدی که ناچیز شدی؟
دَمِ آخر عطشی داغ شدی
شهره ای بر همه آفاق شدی
نوبت ما که رسید مثله خزون
دشمن درختای باغ شدی!!
منه ناچیز به تو دل دادم
با نگاه تو به دام افتادم
ناله از نبودنت میکردم
نشنیدی نارفیق فریادم
کارِ دنیا تو رو کرد سرورِ عشق
منو کرد قاصدک پرپر عشق
چه عجیبه ماجرای منو تو
وای ازین قصه ی درد آور عشق
خوشبختی...
میمیرم آرزوی من، واسه هر بار که میخندی
میدونم مثله من حالا، دل از این بی کسی کندی
حواسم پرت جائی نیست، همش درگیره این حالم
تا میبینم تو دنیاتم، به این خوشبختی میبالم
اگه پیش چشای من، نباشی خسته و زارم
همش حس میکنم بی تو، کنارم چیزی کم دارم
دلم خوش میشه با حرفات، کنارت حال من خوبه
یه لحظه میری و اونوقت، منم که حالم آشوبه
یه جوره دیگه این روزا، بهت وابسته تر میشم
دلم تو سینه میگیره، تا از تو بی خبر میشم
من از این بغض و دل تنگی، ازین دلواپسی سردم
شاید تا حالا میمردم، اگه پیدات نمیکردم
تو این روزا که احساسم، شده لبریزه لبخندت
دلم میخواد تا دنیا هست، بمونم پای پیوندت
حالا که با همه خوبی، نشستی رو به روی من
چشامو بستم و میگم، تو هستی آرزوی من
فال...
یادته گفتی تو فالم، اسم تو نمیدرخشه؟
عکسمو دادی و رفتی، کاش خدا تو رو ببخشه
کاش خدا تو رو ببخشه_ من گذشتم از گناهت
دلمو باش که هنوزم، میشینه اینجا به راهت
یکی میخواست که منو تو_ دستامون جدا شه از هم
جای خالیته که داره، منو آب میکنه با غم
خدا میدونه هنوزم_ وقتی عکست رو برومه
لمس دستای عزیزت، مثله رویا آرزومه
آسمونه خیس چشمام، میگن از غم جدائی
حرفی نیست شاید یه روزی، باز ببینمت یه جائی
شاید اون موقع کنارت، یکی بود که هی بخوادت
شاید اونوقت منو دیگه_ نیاری حتی به یادت
واسه خوشبختیه تو_ من، میکنم یه آرزوئی
چقده سخته که امروز، هرکدوم بریم به سویی
تو که محو آسمونه، چشمای قشنگ دریات
تو که با هوای قلبمف آشنا مونده نفسهات
تو که نقره های اشکات، آسمونی از ستاره ست
نمیخواد بگی میدونم، تورو دیگه دادم از دست
راستی چند روزه که دیگه، خبری از قاصدک نیست
توی کوچمون نشون از، خنده های مشترک نیست
شدم از حس تو لبریز_ پره دلشوره و حسرت
تو رو کاش گم نمیکردم، کار من بود یا که قسمت؟
آخرش به خاطره تو_ میکشه به گریه کارم
میدونی بی تو شکستم؟ اما باز حرفی ندارم
بذار هرچی حس خوبه، بشه تقدیم نگاهت
یا تموم التماسم، بشه تسلیم نگاهت
فایده ای نداشت میدونم، عشق بی ملاحظاتم
ولی من تموم روزا، عاشقونه چشم به راتم
با گذشتن از منیکه_ همه لحظه هام تو بودی
دله کم طاقت و تنگم، میمیره اینجا بزودی
تقدیر...
همیشه با خودم میگم، چرا تقدیره من شوم
به کی بد کرده بودم که، دلم به گریه محکومه
کدوم قلبو شکوندم من_ کدوم چشمارو گریوندم
منی که پای احساسه، تموم آدما موندم
ازین دلگیرو دل سردم، که حرفامو نفهمیدی
ازین احوال آشفته_ مگه تو بدترم دیدی؟
یه وقتائی که داغونم، چه آسون میری از دستم!!
تو چشمام خیره میشی و میگی از دست تو خستم
دعا کن من بمیرم تا_ خیالت باشه آسوده
شاید از من که میمیرم، برات ,عاشقترم بوده
بگو پائیزه امسالو، شبا_ با یاد کی هستی؟
اگه بهتر ازین بودم، منو شاید نمیشکستی
برای مرگ من راهی_ نداری جز سفر کردن
منم کاری نکردم جز، دعای بی اثر کردن
یه کم فکر کن_ شاید بازم_ یه راه بهتری باشه
ببین پشت سرت این دل، زهم از غصه میپاشه
چشمای ما…
چشمای من حریص اشک وآه ان
شبام پر از مرثیه ی گناهن
چشمای من دهکده ی غم شدن
شاهد حسرتی که خوردم شدن
چشمای تو که حالمو میدیدن
چه ساده دوره منو خط کشیدن
حالا که شب ستاره هاشو گم کرد
منو غمو حکایتِ تو و درد
کسی که دل تنگیمو با خودش برد
خاطره من تو خاطره دلش مرد
چشمای من تو غصه ی غمت گم
چشمای تو دزدای چشم مردم
چشمای من همیشه گنگ و ماتن
تو فکر اون چشمای بی وفاتن
چشمای من پنجره ی چوبی ان
چشمای تو بی خبر از خوبی ان
چشمای من سبد سبد علاقه ن
چشمای تو سیبای سرخ باغن
با اینکه چشمای من و تو اینن
هنوزم انگار خواب خوش میبینن
اما دلم نمیشه مثله چشمام
خیال نکن چشماتو دیگه میخوام